افرادی که در مسیر زندگی خود به دستاوردها و موفقیتهای بزرگ دست پیدا کردهاند، این امر را به مهارت در مدیریت احساسات و ذهن خود برمیگردانند. در این مقاله، میخواهیم به اهمیت مدیریت احساسات و خود تنظیمی و خود آگاهی، یا به عبارت دیگر EQ (هوش احساسی)، پرداخته و چگونگی تشکیل این بخش اساسی از زندگی را بررسی کنیم.
برای بهبود مهارتهای هوش احساسی، باید آگاهیهای مرتبط را در این زمینه به دست آوریم. ابتدا باید مفهوم هوش احساسی را درک کنیم و سپس راههایی را بیابیم که میتوانیم EQ خود را بهبود دهیم. افرادی که به خود اعتماد دارند، در واقع مهارتهای مدیریت احساسات خود را به خوبی یادگرفتهاند و موفق به تربیت EQ بالا شدهاند.
این امر از طریق آگاهی به مدیریت احساسات، از جمله ارتقاء عزت نفس در این زمینه، ممکن میشود. سایت پریسا راستگو محصولات مختلفی را در این زمینه ارائه میدهد تا به ارتقاء عزت نفس و دستیابی به آگاهیهای لازم برای مدیریت احساسات و EQ کمک کند.
با استفاده از این محصولات و مقالات، میتوانید هوش احساسی و هیجانی خود را بهبود بخشید. این مقاله که در سایت پریسا راستگو به اشتراک گذاشته شده است، تلاش دارد تا آگاهیهای مختصری را به اشتراک بگذارد که با اجرا و تمرین آنها میتوانید هوش احساسی خود را تقویت کرده و بهبود بخشید. از آنجا که هدف پریسا راستگو بهبود جهان است، تمام تلاش ما در اینجا به سوی ایجاد یک زندگی بهتر هدایت میشود.
مولفه های هوش هیجانی
به آسانی میتوان ادعا کرد که سازمانها باید تمام تلاش خود را برای جذب افراد با هوش هیجانی انجام دهند. تشخیص اینکه یک فرد دارای هوش هیجانی چگونه عمل میکند، مسئلهای دیگر است.
در این متن، قصد داریم مفهوم هوش هیجانی چیست و چگونه در محیط کار ظاهر میشود، را بررسی کنیم. برای بهتر درک کردن این مفهوم، میتوانیم از مقایسه استفاده کنیم. فرض کنید دو فرد خیالی داریم: یکی با هوش هیجانی پایین در محیط کار و دیگری با مهارت بالای مدیریت هوش هیجانی.
فرد با هوش هیجانی پایین:
احمد در یک آژانس بزرگ بازاریابی مشغول به کار است. اگرچه عملکرد او مناسب است، اما همکاران احساس نزدیکی به او ندارند. او بیشتر کارها را به صورت فردی انجام میدهد و به تیم پیوستن را نپذیرفته و این را به دلیل ترجیح انجام کارها به تنهایی میگوید. ارتباطات او اغلب تهاجمی یا بیتفاوتانه از طریق کلام و ایمیل صورت میگیرد. او به ندرت نظرات دیگران را قبول کرده و اغلب آنها را رد یا انتقادی میکند. او اغلب از پذیرفتن مسئولیتها خودداری میکند و مشکلات را به دیگران منتقل میکند. به طور معمول، او از خودش مسئلهساز میکند و دیگران را به عنوان مسبب مشکلات خود میبیند.
فرد با هوش هیجانی بالا:
سارا مدیر بخش فروش یک شرکت رشددهنده در زمینه SaS است و تمام اعضای تیم دوست دارند با او همکاری کنند. او توانایی حل مشکلات را دارد و همیشه اتمسفر مثبت را در محیط کار ترویج میدهد. او معمولاً با موقعیتهای فشاری مواجه میشود، اما با توانایی مدیریت استرس، همیشه بهروز و خونسرد میماند. او از EQ بالایی برخوردار بوده و میداند چگونه با موقعیتهای دشوار برخورد کند. او همدلی با همکارانش را تجربه میکند و توانایی درک احساسات آنها را دارد. به همین دلیل، به حل و فصل درگیریها مهارت دارد. به انتقادات با دقت گوش میدهد و با پاسخهای مثبت به آنها پاسخ میدهد و به دنبال بهبودهای مداوم در عملکرد خود است.
عناصر هوش هیجانی در محیط کار
وقتی دانیل گولمن برای اولین بار مفهوم هوش هیجانی را معرفی کرد، این ایده را به چهار عنصر اصلی تقسیم کرد: خودآگاهی، خودتنظیمی، همدلی و مهارتهای اجتماعی. تحقیقات بیشتر درباره این مفهوم، با دیدگاههای مختلف کارشناسان، از جمله افزودن عنصر انگیزش، توسعه یافته است. این عناصر اساسی به طور جداگانه همگی با یکدیگر در کنار هم، به منظور ارتقاء هوش هیجانی در محیط کار همکاری میکنند. بهتر است مقاله دیگری از ما در مورد تربیت هوش احساسی را هم مطالعه کنید.
خودآگاهی:
این عنصر شامل توانایی شناسایی احساسات و عواطف است. افراد با خودآگاهی بالا به شدت به احساسات خود در هر لحظه توجه میکنند. آنها آگاهی دارند که احساساتشان چگونه تاثیرات نزدیکی بر واکنشهایشان در موقعیتهای مختلف دارد. این افراد متوجهاند که تصمیمگیریهای ناگهانی در لحظات احساسی میتواند به عواقب منفی منجر شود. همچنین خودآگاهی شامل توجه به نقاط قوت و ضعف فردی خاص است. به عنوان مثال، فردی ممکن است آگاه باشد که تلاش میکند تا در ارتباط با دیگران مهارت داشته باشد و این بخشی از زندگیاش است که باید بهبود یابد.
چگونه میتوان خودتنظیمی و خودآگاهی را در محیط کار افزایش داد؟
- ارتباط با کارمندان: با کارکنان مکاتبه کنید و به آنچه که آنها میگویند، گوش کنید. این کمک میکند تا اطلاعات بیشتری از احساسات و نیازهای آنها کسب کنید.
- ارزیابی نقاط ضعف عاطفی: سطح هوش هیجانی خود را بررسی کنید و نقاط ضعف عاطفی خود را تشخیص دهید. با شناخت و مدیریت این نقاط، میتوانید خودآگاهی خود را افزایش دهید.
- ایجاد روال صبحگاهی: یک روال صبحگاهی تعیین کنید که به شما کمک کند به طور مناسب و با حالتی خوب روز را آغاز کنید. این میتواند شامل تمرین، تفکر مثبت یا فعالیتهای آرامشبخش باشد.
- اجتناب از تصمیمگیری در اوج احساسی: در لحظاتی که احساسات شدیدی دارید، اجتناب کنید تا تصمیمات مهمی بگیرید. بهتر است تا زمانی که به حالت آرامی بازگردید، تصمیمگیریهای اجتنابی را به تعویق بیاندازید.
- برنامهریزی روزانه: یک برنامه روزانه تدوین کنید که اجازه دهد کارها و وظایف شما به موقع و به ترتیب انجام شوند. این کمک میکند تا برنامهریزی و مدیریت زمان خود را بهبود بخشید و خودآگاهی را افزایش دهید.
خود تنظیمی و خود آگاهی
پس از اینکه فردی از احساسات خود آگاه میشود، مرحله بعدی باید یاد بگیرد که آن احساسات را تنظیم کند. خودتنظیمی به معنای مدیریت احساسات و یادگیری نحوه سازگاری با موقعیتهای مختلف است. میتوان خودآگاهی را به عنوان مرحله برنامهریزی و خودتنظیمی را به عنوان مرحله اجرای برنامه در نظر گرفت. با خودتنظیمی، افراد یاد میگیرند که چگونه احساسات خود را کنترل کنند به جای اینکه اجازه دهند احساسات آنها را کنترل کنند.
چگونه میتوان خودتنظیمی را در محیط کار بهبود بخشید؟
- درک اینکه برخی موارد خارج از کنترل شماست.
- با سرگرمیها یا تمرینات مدیتیشن، استرس را کاهش دهید.
- قبل از پاسخ به انتقادات، لحظهای برای تفکر و تامل قرار دهید.
- در مواجهه با محیطهای سمی، به شیوهای سازنده و مدیریتشده عکسالعمل نشان دهید.
همدلی (Empathy): همدلی به توانایی درک و دریافت احساسات، نیازها، و تجربیات دیگران اشاره دارد. افراد با همدلی بالا قادرند به درستی با دیگران همدلی کنند و از تجربه وجود دیگران درک کنند.
مهارتهای اجتماعی (Social Skills): این عنصر به توانایی برقراری ارتباطهای موثر، تعاملات اجتماعی، جذب اشخاص و حل و فصل درگیریها و توانایی همکاری با دیگران اشاره دارد. مهارتهای اجتماعی شامل توانایی تیمی، رهبری، مذاکره و اثرگذاری مثبت در ارتباطات است.
پیشنهاد میکنم در این رابطه از آموزشهای قانون جذب اشخاص در بهبود روابط و مهارت های اجتماعی استفاده کنید.
تقسیمبندی گولمن به این چهار عنصر مهارتهای هوش هیجانی را برای توانایی موفقیت در مدیریت احساسات شخصی، ارتباط با دیگران، و کنترل و تنظیم خود مشخص میکند. این مهارتها به محیط کار و زندگی افراد کمک میکنند تا بهتر با موقعیتهای دشوار مواجه شده و روابط مثبتتری را برقرار کنند و بتوانند در مسیر تغییر توجه وکیمیاگری در زندگی خود به موفقیت برسند.
همچنین به شما توصیه میکنم که مقاله موفقیت شغلی را نیز برای اعتلای آگاهی و قدم گذاشتن در مسیر موفقیت مطالعه فرمایید.