مقدمه: در این مقاله، اطلاعاتی در مورد اینکه هوش هیجانی چیست، چرا در محیط کار کلیدی است، نمونه هایی از هوش هیجانی پایین و بالا و چگونگی بهبود ویژگی های مختلف آن را خواهید آموخت.
هوش احساسی در محیط کار
هوش عاطفی در محیط کار یکی از اساسیترین مهارتهای رهبری به حساب میآید. این مهارت به کارکنان کمک میکند تا توانایی درک و مدیریت احساسات خود را در محیط همکاریشان پیدا کنند. محیط کار میتواند یک زمینه پرتنش و ناپایدار باشد، جاهایی که اغلب با استرس، فشار، اضطراب و گاهاً درام روبهرو میشود. از طرف دیگر، محیط کار میتواند محلی از شادی، رضایت و هیجان باشد. همه این جنبهها میتوانند در تجربه احساسات افراد در هر لحظه نقش مهمی ایفا کنند، و توانایی مدیریت این احساسات نشاندهنده سطح هوش هیجانی (EI) آنهاست.
هوش هیجانی به افراد کمک میکند که چگونه با روابط حرفهای خود روبرو شوند. حتی یک نفر با سطح پایین هوش هیجانی میتواند تاثیرات منفی زیادی بر روی محیط کار داشته باشد. این میتواند به افزایش درگیری در محیط کار، کاهش عملکرد و حتی افزایش نرخ جابجایی کارکنان منجر شود. از طرف دیگر، تیمهایی که اعضایشان دارای هوش هیجانی بالا هستند، عملکرد بهتری خواهند داشتند، احساس رضایت شغلی بیشتری خواهند داشت و نرخ حفظ کارکنان بهبود خواهد یافت.
هوش هیجانی: یک مفهوم جدید
اگر در سازمانها، مفهوم هوش هیجانی به عنوان ایدهای جدید در محل کار پذیرفته شده باشد، تعجبی ندارد. هوش هیجانی یک مفهوم نسبتاً تازه است که به تازگی در مدیریت محیط کار توجه شده است. دو استاد اهل ایالات متحده به نامهای پیتر سالوی و جان مایر، در سال 1990 به این مفهوم پی بردند. طی تحقیقات خود، آنها متوجه شدند که برخی از افراد توانایی بسیار بهتری در تشخیص احساسات دیگران دارند. این توانایی به آنها اجازه میدهد تا به بهبود وضعیتهای مرتبط با احساسات بپردازند.
دانیل گولمن، در سال 1995 با انتشار کتاب “هوش هیجانی”، به این مفهوم نهایتاً رسمیت بخشید. گولمن در این کتابش بیشتر بر اساس تحقیقات سالوی و مایر نوشت. این کتاب به سرعت به یک پرفروش بینالمللی تبدیل شد و به زودی کسبوکارها تمایل به پذیرش و به کارگیری این ایدهها در محیط کار خود داشتند.

هوش هیجانی در روابط
چرا هوش هیجانی در محیط کار مهم است؟
رویکرد قدیمی نسبت به ضریب هوشی افراد تأکید زیادی بر آن میگذاشت. اگر کسی دارای ضریب هوشی بالا بود، این به این معنا بود که به عنوان یک فرد با استعداد و قابلیتهای بالا محسوب میشود. اما در سالهای اخیر، این دیدگاه تغییر کرده است؛ زیرا سازمانهای بیشتر دریافتهاند که برای داشتن یک عضو عالیکار، فقط داشتن ضریب هوشی بالا کافی نیست.
بله، سازمانها همچنان به دنبال افراد با استعداد و هوش باقی ماندهاند، اما اکنون مهمتر از آن این است که کارکنان بتوانند در محیط پویا و پرتلاطم محیط اداری به خوبی عمل کنند. به عبارت دیگر، ارزش بیشتری به کارمندانی داده میشود که توانایی مدیریت خوبی از خود و ارتباط با دیگران را دارند و در مواجهه با چالشها و موقعیتهای مختلف، عملکرد مؤثری انجام دهند. از این منظر، هوش هیجانی (معمولاً با نام EI یا EQ) نسبت به هوش عمومی (IQ) میتواند نقش برجستهتری در کلیت موفقیت افراد ایفا کند.

کلید موفقیت در رهبری هوشمند در محیط کار
یک مطالعه انجام شده در دانشگاه کالیفرنیا برکلی نشان داد که هوش هیجانی در پیشبینی موفقیت افراد چهار برابر دقیقتر از اندازهگیری ضریب هوشی (IQ) عمل میکند.
افرادی که دارای هوش هیجانی بالاتری هستند، به طور متوسط ۲۹,۰۰۰ دلار بیشتر از افرادی که هوش هیجانی کمتری دارند، درآمد دارند.
در نگاه به افراد برتر در شرکتها، ۹۰ درصد از آنها نمرات هوش هیجانی بیشتری دارند.
یک مطالعه داخلی توسط شرکت PepsiCo نشان داد که مدیران با هوش هیجانی قویتر، تا ۲۰ درصد از اهداف درآمد سالانهشان را بهتر دستیابی کردند.
از این آمار و موارد دیگر، منطقی است که شرکتها به طرز ویژهای به جذب افرادی با هوش هیجانی تمایل دارند. آنها به این تفکر افتادهاند که با داشتن هوش هیجانی، عملکرد تیمها بهتر میشود و مشکلات با شیوهای تأملشدهتر مدیریت میشوند. با توجه به اینکه سازمانها به خوبی اهمیت هوش هیجانی را درک کردهاند، برای افراد مهمتر شده است که ویژگیهای شخصی با نمره EQ بالا را تقویت و توسعه دهند.
سخن پایانی
ما در آکادمی موفقیت پریسا راستگو سعی داریم با بهره گیری از به روز ترین آموزش های موفقیت فردی و سارمانی راهکارهایی برای بهبود مسیر موفقیت و رشد و تعالی و پولسازی برای شما ارائه دهیم.امیدوارم که از این مطالب و دوره ها نهایت استفاده را ببرید.
یک پاسخ