نوشتن معجزه قانون جذب

مقدمه: نوشتن معجزهی قانون جذب با پریسا راستگو
بنویس تا اتفاق بیفتد، نوشتن معجزه ی قانون جذب است. در نوشتن قدرتی نهفته است که خداوند مهربان در قرآن کریم، قسم به قلم و آنچه مینویسد خورده است. در قانون جذب یاد میدهیم که چگونه از این ابزار قدرتمند برای رسیدن به اهداف و خواسته های خود استفاده کنیم در این مقاله که در رابطه با قانون جذب در سایت پریسا راستگو در اختیار شما عزیزان قرار داده شده، به تفصیل توضیح داده شده که چگونه نوشتن را معجزه اهداف خود قرار دهیم و با استفاده از قانون جذب و نوشتن معجزهها را در زندگی خود تجربه کنیم که پریسا راستگو سعی دارد که با این آگاهیهای ناب جهان را جای بهتری برای زیستن بکند.
پیشگفتار
به نام خدای مهربان
سلام خدمت تکتک شما دوستان عزیزم. امیدوارم حال دلتان عالی باشد.
در این فایل در مورد یک روش بسیار قدرتمند فرستادن ارتعاش اهداف و خواستههایمان صحبت خواهم کرد.
این روش چیست؟ این روش نوشتن اهداف و خواستههایمان است.
بنویس تا اتفاق بیفتد!
نوشتن اهداف و خواستههایمان یکی از قویترین راههای ارسال ارتعاش خواستهها و اهدافمان است. این نوشتن اهداف آنقدر مهم است و اهمیت دارد که خداوند مهربان در قرآن کریم به قلم و آنچه قلم مینویسد قسم خورده که میفرمایند:
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
یعنی قسم به قلم و آنچه مینویسد.
از همین آیه میتوانیم اهمیت بالای نوشتن را درک کنیم. چرا که اگر اهمیت چندانی نداشت اصلا جزو آیات قرآن نمیشد و خود خداوند در قرآن کریم این آیه را فرمودهاند که قسم به قلم و آنچه مینویسد.
مکتوب کردن اهداف و خواستههایمان خیلی مهم است. این آیه را در ذهن داشته باشید که خداوند مهربان بخاطر با اهمیت بودن نوشتن خواستهها و اهدافمان به قلم و آنچه قلم مینویسد قسم خورده است.
از طرفی آقای کوین ترودو در آموزشهایی که در مورد قانون جذب میدهد و ایشان استاد بسیار بزرگ آمریکایی هستند، میگویند که یکی از قویترین راههای ارسال ارتعاش خواستهها و اهدافمان نوشتن آن خواسته بصورت واضح، شفاف، دقیق، کامل و با جزییات است. گفتهاند که اگر میخواهیم به آن چیزی که مد نظرمان است، بدون ذرهای خطا و نقص و ایراد برسیم بنشینیم با جزییات کامل، شفاف، دقیق، واضح آن خواسته را بنویسیم و به جهان هستی اعلام کنیم که ما دقیقا چه چیزی را میخواهیم که کائنات سردرگم نشود و چیز مبهمی برایمان نفرستند و دقیقا همان را بدون ذرهای خطا برایمان بفرستد.
دلیل اهمیت بالای نوشتن
چرا اهمیت بالایی دارد؟ زمانی که یک بنا، یک معمار، یک مهندس ساختمان میخواهد که یک بنا، یک عمارت، یک ساختمانی را بنا کند، اولین کاری که انجام میدهد این است که میآید نقشهی آن بنا یا ساختمان را بر یک کاغذی با جزییات کامل رسم میکند که چند اتاق و جایگاه آنها کجا باشد، سرویس بهداشتی کجا باشد، آشپزخانه به چه شکل باشد، حیاط به چه شکل باشد، چند پله بخورد، چند طبقه باشد؟ کلا با جزییات کامل و دقیق حتی جای کلیدو پریزها یا لولهکشیها را دقیقا مشخص میکند که از کجا شرو شود و چگونه با تحکم بنا شود. پس آن معمار در ابتدا نقشهی آن ساختمان را رسم میکند تا بداند که قرار است به چه برسد و چه چیزی را داشته باشد؟
برای همین است که میگویند نوشتن قدرت خیلی بالایی دارد. زمانی که بطور واضح و با جزییات کامل نقشهی خواستهمان را در یک برگه کاغذ مینویسیم، در واقع در حال رسم تصویر آن خواسته بر روی آن برگه هستیم و خودمان میدانیم که چه میخواهیم. زمانی که مینویسیم و همراه آن تجسم هم میکنیم، این نسخه از اطلاعات وارد ناخودآگاه ما میشود. حالا ناخودآگاه ما چون فرق بین واقعیت و غیر واقعی بودن چیزی را نمیداند و فکر میکند به آن چیزی که ما توجه میکنیم در حال حاضر موجود است و واقعیت دارد، دست به کار میشود و آن را واقعی و قابل لمس میکند. چون فکر میکند که واقعی است، تمام تلاشش را میکند که ما را به آن واقعیت برساند که ما آن را بصورت ماده حقیقتا و واقعا در زندگیمان داشته باشیم.
زمانی که آن نوشته را میخوانیم و بارها و بارها یک عبارت و هدفی را مینویسیم و مکتوب میکنیم، یعنی بارها در حال ارسال ارتعاش آن هستیم و وارد ناخودآگاهمان میکنیم. ناخودآگاهمان زمانی که یک چیز برای آن خیلی مهم شد یعنی جزو برنامههای اجراییاش تلقی شد، دیگر هرکاری میکند تا در نهایت به آن خواستهمان برسیم و منتظر شکار لحظهها میماند که مربوط میشود به آن هدف و خواستهی ما که ایدهها و الهامات، انسانهایی که سرراهمان قرار میگیرند و فرصتها را شکار کند که در آن لحظه به هدف بزند و ما را به خواستهمان برساند.
ذهن ما زمانی که ما چیزی را مورد کانون توجهمان قرار میدهیم، در این مورد برای مثال شما فکر کنید که من نوشتم فلان ماشین، فلان مدل، فلان رنگ با جزییات کامل، صندلیاش به چه شکل باشد، جنس و رنگ صندلی چه باشد، موتورش چقدر قوی و هوشمند باشد و بصورت کامل آن را مینویسم. زمانی که مینویسم و برایم مهم میشود و در اولویت زندگیام قرار میگیرد و بیستر ساعت روز تمرکزم روی آن خواسته و هدف است؛ ذهن من شروع به فیلترینگ اطلاعات میکند، یعنی RAS مغزی من فعال میشود.
RAS مغزی چست؟
یعنی ذهن من هزاران هزار بیت اطلاعات در هر لحظه واردش میشود و در هر لحظه میخواهد آنها را پردازش کند، اما چون نمیخواهد انرژی زیادی را صرف کند، آن مقدار انرژی که دارد صرف چیزهایی کند که در اولویت قرار دارند یعنی چیزهایی که برای من مهم است، ترجیح میدهد انرژی را صرف چیزهایی که مهم و جزو برنامه ضمیرناخودآگاه تلقی میشود کند و باقی اطلاعاتی که وارد میشوند را سرند و الک میکند و فقط اطلاعات و ورودیهای مربوط به آن هدف و موردی که جزو اولویتهای من است و من روی آن تمرکز کردهام و بیشتر ساعات روز درحال فکر کردن در مورد آن هستم را روی صفحهی رادار من نگه میدارد و به من نشان میدهد و منتظر شکار لحظههاست.
مثلا در این مثال ماشین هدف من جذب ماشین با یک مدل و رنگ با یک ویژگیهای خاص است. زمانی که برای من خیلی مهم شد و قالب ارتعاش من در طول روز فرستادن ارتعاش آن ماشین شد و مورد تمرکز من قرار گرفت و برنامهی آن را هر لحظه به ضمیرناخودآگاهم میدهم، ذهنم شروع میکند هر اطلاعاتی در مورد آن ماشین در دنیای اطرافم را میبیند را در جلوی چشمم قرار میدهد و یک زنگی را در ذهن من به صدا در میآورد که ؛ ببین! این فرصت است. مثلا فکر کنید ماشین ،206 سفید رنگ، صندوقدار فلان مدل. اولا که در خیابان انگار که تمام ماشینهای دنیا شدهاند 206 صندوقدار سفیدرنگ. یعنی هر ماشینی که نظر من را به خود جلب میکند، میبینم که 206 سفید رنگ صندوقدار است، انگار که دنیا پر شده است. درصورتی که قبلا آنها بودند، چون ras مغزی من فعال نبود و آنها را مهم تلقی نمیکرد، به ضمیر ناخودآگاه میفرستاد و میرفت و اصلا روی آن فوکوس نمیکرد. اما چون الآن برایم مهم و جزو اولویتهایم و هدفم شده، دقیقا آن اطلاعات ماشین 206 سفید رنگ صندوقدار را مدام در جلو چشمانم قرار میدهد و جلب توجه میکند. هر کجا میروم آن ماشین را میبینیم یا مثلا دو نفر درحال صحبت درمورد نحوهی خرید اقساطی ماشین 206 صندوقدار هستند، آن را سریع میشنوم و در ذهنم یه زنگی میخورد که حواسم به آن باشد و هر چیزی که مربوط به هدفم و آن ماشین 206 سفید رنگ صندوقدار است را شکار کنم و سریعا صحبتها ، ایدهها، فرصتها، تصاویر و هر چیزی که مربوط به این است را شکار میکند. چرا این کار میکند؟ چون میخواهد من را به هدفم برساند، میخواهد یک راهی باز شود تا من بتوانم وارد عمل شوم و ان ماشین را جذب کنم. برای همین است که زمانی که ما به یک چیزی زیاد توجه میکنیم و مورد کانون توجهمان قرار میدهیم، ras مغزی ما فعال میشود و هرچیزی مربوط به ان را در جلوی چشم ما قرار میدهد. خودمان هم تعجب میکنیم و میگوییم: ای بابا! انگار که همهی ماشینهای دنیا 206سفید رنگ صندوقدار شدهاند، هر کجا که میروم آن را میبینم، هر کانالی باز میکنم در مورد آن میشنوم، هر مجلهای میخوانم در مورد ویژگیهای آن یا شرایط خرید آن میخوانم. همهی این اطلاعات از قبل بودهاند. چرا از دید ما مخفی بودند؟ چون که برای مهم نبودند که مغز ما بخواهد آن را فیلتر کند. الآن که مهم شده، مغز من روی آن اطلاعات زوم کرده چونکه میخواهد یک راهی را شکار کند که در نهایت من سریعتر به آن خواستهام برسم و ناخودآگاهم من را به آن خواستهام برساند. چون ناخودآگاه من به کل کیهان وصل است، تمام اطلاعات مربوط به آن در مقابل دید من قرار میدهند، انگار که ذره بین روی خواستهی من، آن ماشین 206 است و هرچیزی که میبینم و میشنوم در مورد آن خواستهام است، هر کجا که میروم در مورد آن میگویند و هزاران هزار اطلاعات و نشانههایی را میآورد و درواقع میخواهد کمک کند تا من به آن هدفم برسم و مثل یک شکارچی زرنگ منتظر فرصت است که در نهایت من به آن هدف برسم.
مثل این است که ما یک سیبلی را داشته باشیم و بخواهیم تیری را به آن سبیل بزنیم، چگونه روی آن هدف متمرکز و دقیق میشویم و در بهترین زمان تیر را میاندازیم که درست به مرکز سبیل بخورد؛ دقیقا مثل همان است.
انگار زمانی که یک هدفی برای ما مهم میشود و جزو اولویتها قرارداده میشود، یک سیبلی تشکیل میشود و ضمیر ناخودآگاه و ذهن ما با هم هماهنگ میشوند که در نهایت آن تیر را بکشند به هدف بزنند. هر فرصتی که باعث شود سریعتر به هدف بزند، آن را شکار کرده و جلوی دید ما قرار میدهد که در نهایت ما و ناخودآگاهمان وارد عمل شویم تا ما آن هدف را داشته باشیم. برای همین است که نوشتن خیلی مهم است، زمانی که ما دقیق و شفاف خواستههایمان را مینویسیم، انگار که آن سیبل را تشکیل دادهایم و اگر هر روز از روی نوشتهمان بخوانیم یعنی هر روز سناریویی که میخواهیم را بنویسیم، خواهید دید که چقدر قدرتمند خواهد بود. یعنی بدون ذرهای خطا همان چیزی را که میخواهیم کائنات به ما میدهد. این یکی از قویترین راههای ارتعاش است و جهان هستی تا زمانی که آن چیزی را که نوشتی و میخواهی به شما بدهد دستبردار نیست. چون آن انرژی که روی کاغذ پیاده کردهای زنده است، انرژی دارد، در جریان است و در کائنات میماند و تا زمانی که تو به آن برسی درستبردار نیست. مادامی که تو بخواهی و تمرکز کنی و بنویسی و باور داشته باشی، به ناخودآگاه خود برنامه بدهی که در نهایت کائنات تمام تلاش خود را میکند تا تو را به آن نوشتهات برساند.
همانطور که گفتم این روش خیلی قوی است و خداوند هم قسم خورده است، تمام اساتید بزرگ دنیا بر نوشتن تاکید دارند چرا که آن انرژی هی و حاضر و زنده است، مانده و منتظر لحظه است تا ما را به آن خواستهمان برساند. هرچقدر که تمرکز ما روی این نوشته بیستر باشد، یعنی همه روزه بنویسیم، همه روزه بخوانیم، همه روزه آن نوشتهمان را تجسم کنیم، احساسمان خوب باشد، باور داشته باشیم به همان میزان آن انرژی سریعتر به ماده تبدیل میشود. در نهایت خودتان هم خواهید دید که چیزهایی که قبلا نوشته بودید و آن دفتر را در کنج کتابخانهتان انداخته بودید، وقتی آنها را میخوانید خواهید دید که ای داد! چیزهایی که نوشته بودید چقدر راحت همهی آنها انجام شده و همهی آن در زندگیتان است. برای همین است که میگویم آن انرژی هی و حاضر مانده و یک روزی حتما وارد زندگی شما خواهد شد. فقط ما میگوییم عمدی و آگاهانه بنویسید، تمرکز کنید تا سریعتر به آنها برسید.
پس دوستان عزیزم قسم به قلم و آنچه مینویسد، بنویسید تا اتفاق بیفتد و مطمئن باشید نوشته های شما حتما اتفاق میفتد. از این به بعد تمام خواستههایتان را دقیق، شفاف و واضح، کامل با جزییاتش بنویسید و تمرکز کنید و ببینید که جهان چقدر سریع آن چیز را وارد زندگی شما میکند.
در پناه خداوند مهربان، موفق و پیروز باشید. خدا یار و نگهدارتان.
دیدگاهتان را بنویسید