فرق حقیقت و واقعیت در قانون جذب

مقدمه: فرق بین حقیقت و واقعیت در قانون جذب با پریسا راستگو
فراوانی نعمت، ثروت، خیر حقیقت جهان هستی میباشد و هرکسی سهمی از این حقیقت را برداشت می کند که به آن واقعیت زندگی هر کس میگوییم. در جهان بی نهایت حقیقت وجود دارد و هر دیدگاهی که هر فردی نسبت به آن حقیقت داشته باشد به آن واقعیت زندگی ان فرد میگویند که در قانون جذب ما یاد میدهیم که چگونه واقعیت های زندگی خود را نزدیک به حقیقت کنیم و واقعیت هایی را بسازیم که به نفع ما و در نهایت به سعادت ما باشد . این مقاله که در سایت پریسا راستگو در ارتباط با قانون جذب در اختیار شما قرار گرفته شده به تفصیل فرق بین حقیقت و واقعیت را توضیح داده، چرا که پریسا راستگو تمام سعی خود را می کند تا آگاهی های ناب را در اختیار دوستان قرار دهد و جهان را جای بهتری برای زیستن کند.
پیشگفتار
ای نسخهی نامهی الهی که تویی
وای آینهی کمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
بنام خدای بخشنده ی مهربان. سلام به شما دوستان عزیز، امیدوارم حال دلتان عالی و روزگار به کامتان شیرین باشد. من پریسا راستگو هستم و خیلی خوشحالم که امروز هم با یک فایل عالی آموزشی در خدمت شما عزیزان هستم.
فایل آموزشی امروز در مورد حقیقت و واقعیت است.
قبل از اینکه من با قانون جذب آشنا شوم فکر میکردم که حقیقت و واقعیت هردو به یک معناست اما زمانی که آگاه شدم و با قانون جذب آگاهی پیدا کردم متوجه شدم که نه! حقیقت یک چیزیست و واقعیت چیزی دیگر. من دوست دارم که در ابتدا در مرد حقیقت صحبت کنم و به دنبال آن درمورد واقعیت.
حقیقت:
هر پدیدهای که ما در جهان هستی می بینیم مثل وجود غیرقابل انکار خداوند و خالق جهان هستی یا وجود کشور عزیزم ایران، وجود خانواده ام، خواهرم، برادرم، مادرم یا فرزندم و در واقع وجود هر پدیده ای در این جهان یک حقیقت است.
واقعیت:
واقعیتها باورهایی است که من نسبت به آن حقیقت دارم، افکاری است که من نسبت به آن حقیقت دارم، دیدی است که من نسبت به آن حقیقت دارم.
وجود خداوند غیرقابل انکار است و یک حقیقت مسلم است، حال باورهای من در مورد آن پدیده یعنی خداوند ، برابر است با واقعیت زندگی من در مورد خداوند. یعنی اینکه من باورم در مورد خداوند این است که خداوند رزاق است، خداوند وهاب است، خداوند حامی من است، خداوند من را عاشقانه دوست دارد و من را هدایت می کند. اینها می شود باورهای من نسبت به حقیقتی به نام خداوند که این باورها، این اندیشهها و این دید واقعیت زندگی من را در مورد خداوند می سازد و یا اینکه نه!
ممکن است یک نفر در مورد حقیقتی به نام خداوند باورش این باشد که خداوند مجازات گر است، خداوند فقط به اشخاص خاص الهام می کند و ثروت می دهد، خداوند منتظر است تا من اشتباهی کنم تا سریع من را مجازات کند. این هم می شود باورها، دید و اندیشه های آن فرد نسبت به حقیقتی به نام خداوند که واقعیت زندگی آن را در مورد خداوند شکل می دهد.
یا مثالی دیگر؛ وجود کشور عزیزم ایران یک حقیقت است اما دید من در مورد ایران یک واقعیت است. باور من این است که ایران کشوری بسیار زیبا با مردمانی بسیار عالی و ثروتمند است. اما ممکن است فرد دیگری این باور را داشته باشد که کشور ایران آن طور که باید یک کشور خوب نیست، آب هوای آن را خوب نمی داند و از لحاظ امکانات دچار کمبود است. این هم دوباره باورهای آن فرد در مورد کشور ایران است که واقعیت باور آن را در مورد ایران می سازد.
نکته ی جالب این است که واقعیت های هر کس با واقعیت های دیگری در مورد هر پدیده و هر حقیقتی متفاوت است. مثلا باورهای من و واقعیت های من در مورد ایران، در مورد خداوند، در مورد خودم، درمورد فرزندانم، در مورد اطرافیانم، درمورد ثروت با واقعیت زندگی یک نفر فرق دارد. یعنی اینکه باورها، واقعیت ها جهان مجزای هر شخص را میسازد و به عبارتی واقعیت ها و باورها جهان و زندگی هر کسی را شخصی سازی میکند و در مورد هر پدیده ای متفاوت است. حتی در مورد کسانی که در یک خانواده زندگی میکنند. مثلا واقعیت زندگی من در مورد خداوند، در مورد ثروت، در مورد رابطه، در مورد کشورم و در مورد هر چیزی با واقعیت زندگی خواهرم متفاوت است.
واقعیت های زندگی ما هستند که سرنوشت زندگی ما را میسازند. به عبارتی سکان زندگی ما را واقعیت های ما یا همان باورهای ما به دستشان گرفتهاند و مدیریت میکنند.
مولانای جان به تعبیری درمورد واقعیت ها و باورها می فرمایند:
پیش چشمت داشتی شیشهی کبود ** ز آن سبب عالم کبودت مینمود
واقعیت ها یا باورها همان عینک هایی هستند در مورد پدیده ها که ما به چشمانمان زده ایم و به آن رنگ و به آن شکل پدیده ها و حقیقت ها را می بینیم و فکر می کنیم که همه هم مثل ما می بینند. در صورتی که عینک واقعیت بین و باور هر فرد مجزا و متفاوت با فرد دیگر است.
باورها و واقعیت های ما زندگی ما را میسازند. وجب به وجب زندگی ما را باورهای ما در مورد پدیده ها میسازند و شخصی سازی میکنند و جهان ما را میسازند.
در مورد باور یک فایل عالی آموزشی در پیج قرار داده ام. پیشنهاد میکنم دوستان عزیز حتما آن را ببیند که بصورت مفصل توضیح دادهام. اما چون انسان زندگی اش فقط باور است، باور است که زندگی ما را میسازد، باور است که آن عینک هایی که ما به چشممان زدهایم باعث میشود ما زندگی را به آن شکل ببینیم و تجربیاتی به آن شکل داشته باشیم. چون موضوع باور یک موضوع بسیار مهم است، اصل و اساس زندگی ما در جهان هستی است، برای همین می خواهم در مورد باور هم کمی بصورت مختصر و مفید توضیح دهم تا دوستان عزیز بیشتر به درک و آگاهی برسند.
باورها:
باورهای ما از طریق ورودی های ما به ما میرسند. یا میشود گفت آن رشته ی فکری، آن کانون توجهی که میلیون ها بار به آن توجه کردیم وتکرار شده برای ما، در واقع یک باوری در مورد آن رشته ی فکری آن چیزی که مرود توجه ما بوده، ساخته شد.
مثلا اگر من در یک خانواده ی شیرنشان به دنیا آمده باشم و مدام از پدرم، از مادرم اینکه پول به سختی به دست میآید، کمبود پول است، فراوانی نیست، اصلا پول و ثروت نیست، همه چیز در حال اتمام است و اینکه بدست آوردن پول کار بسیار سختی است و اینکه باید با همین موضوع بسازیم و بسوزیم را شنیده ایم. این موضوع را اگ ما به آن توجه کنیم یعنی مورد کانون توجهم قرار دهم و به این رشته ی فکری مدام توجه کنم، جهان هستی طبق قانون توجه که بزرگترین قانون جهان هستی است، به مقدار بیشتری از آن چیزی که به آن توجه کردم را به من نشان میدهد. یعنی اینکه من تجربیات متعدد زیادی در رابطه با کمبودها، فقرها، نداری ها، عدم ثروت ها و کمبودها را در زندگی ام خواهم داشت. یعنی من نمیتوانم چیزهایی را که دلم بخواهد را تهیه کنم، غذایی که دوست دارم بخورم، پوشاکی که میخواهم تهیه کنم و به آن چیزهایی که دوست دارم از لحاظ مادی نمیتوانم برسم و تامین شدم و اگر مجددا مدام به این رشتهی فکر توجه کنم، باز هم جهان هستی به آن شکل آن توجهات و افکار را بازتاب میدهد و تجربیات مثال ها و شواهد عینی فقر و نداریها و عدم جذب ثروت و بی پولی ها را تجربه میکنم و این تجربیات متعدد و بیشتر شد، یک باور بسیار قوی در ضمیر ناخودآگاهمان ساخته میشود به نام باور کمبود، باور فقر و نداری ها در من شکل میگیرد. زمانی که این باورها در من شکل گرفت انگار که آن عینک نداری و کمبود، فقر را به چشمانم زدم و دنیا را بی پول، فقیر و ندار نگاه میکنم و مدام در زندگی نداری و فقر را تجربه میکنم. به عبارتی آن باور سکان زندگی ام را به دست میگیرد و اندیشه هایی در حول و حوش نداری ها، بی پولی ها و توجهاتی در حول و حوش آن نداری ها ، کمبودها، فقرها تولید میکند. احساساتی در حول و حوش نداری ها، کمبود ها، فقرها تولید میکند که این باور، این اندیشه ها، این افکار، این احساسات باعث میشود که دیگر من هیچ حرکتی برای جذب ثروت انجام ندهم و اصلا موقعیت ها را نبینم چون ان عینک فقر و نداری را به چشمم زدهام و اصلا نمیبینم و به من ایده ای داده نمیشود، اندیشه ای در مورد ثروت سازی، جذب ثروت و فراوانی به من نمیرسد و فقر و نداری را تجربه میکنم.
باورها در زندگی
وجب به وجب زندگی ما را باورهای ما شکل میدهند و باورهای ما واقعیت های زندگی ما را که شخصی است و جهان مجزای خودمان است و متفاوت با دیگری است را میسازد و اینکه من چه باوری از خودم دارم؟ چه واقعیتی را از خودم شکل دادم و تجربه میکنم؟ همه و همه مثال هایی هستند که در زندگی هر کداممان متفاوت هستند.
زمانی که باوری در ما شکل گرفت، آن باور فرمانده زندگی ما خواهد شد.باور شروع میکند به تولید اندیشه و افکار و احساس حول و حوش آن باوری که در من ساخته شد. همین باور کمبود، همین باور فقری که در من ساخته میشود، افکار فقرآفرین و کمبود آفرین، افکار عدم جذب ثروت ها را در من میسازد و به دنبال آن احساس تولید میکند؛ احساس ناامیدی، نداری، احساس شکست، احساس بی پولی ، احساس افسردگی در من میسازد که این افکار و احساسات و باورها در مجموع درواقع دستوپای مرا میگیرند، من را محدود میکنند، من را به غل و زنجیر می کشند و نمی گذارند که من به سمت کسب ثروتها، خلق ثروتها، دستاوردهای ثروت ساز و ثروت آفرین حرکت و اقدام و عمل کنم و اصلا ایده های ثروت ساز به ذهن من خطور نمیکند و من در مدار فقر قرار میگیرم و مدام یک زندگی پر از مشقت از لحاظ مالی، پر از فقر و نداریها و کمبودها را در زندگی تجربه میکنم تا زمانی که به این موضوع آگاه شوم و شروع بکنم به تغییر باورها و افکارم و اندیشه ها در مورد آن باور محدودکننده و باورهای عالی و پروبال دهنده، آزادی بخش، رهایی بخش در خودم بسازم تا بتوانم یک واقعیت دیگر و دلخواه خودم را تجربه کنم و یک زندگی بسیار عالی را در این جهان تجربه کنم و برای خودم رقم بزنم. پس دوستان عزیزم موضوع باور خیلی مهم است. باورهای محدود باید در هر زمینه شناسایی شوند و باورهای سازنده به جای آن تولید شوند و به دنبال آن باور و افکار و اندیشه های عالی تولید شوند یک زندگی عالی را تجربه کنیم. برای همه ی شما عزیزان آرزوی باورهای عالی، اندیشه های عالی و احساسات عالی و پروبال دهنده دارم. در پناه الله یکتا موفق و موید باشید. خدا نگهدارتان.
دیدگاهتان را بنویسید